نقش نماز در سلامت روح وروان
چکیده:
اما امنیت روحی و روانی از مقوله هایی است که در عین سادگی، و روشنی که به ذهن می رسد، در آن اختلاف آراء و انظار وجود دارد. واژه ای که ثبات و استقراری نداشته و هر فرد و گروه برای رسیدن به اهداف خویش از آن تعریف و تفسیر خاصی را ارایه می دهند تا منافع مورد نظر خویش را در ورای تعریف پیشنهادی حفظ کرده و به دست آورند.
اکنون سؤالی که در مقاله پیش رومطرح است این است که اولا: چگونه نمازبر امنیت و آرامش روانی جوانان اثر میگذارد و مکانیزم این اثر گذاری به چه نحو و آثار آن چیست؟
قبل از پرداختن به پاسخ سوالات مذکور در باره نقش و اثر نماز بر امنیت روحی و روانی جوانان ، مناسب است پس از بحث کوتاهی در باره روح و روان ، به برخی از عوامل ازجمله :انسان مرکب از دو جزء ماده بدنى و دیگرى جوهر مجرد که همان نفس و روح است مىباشد و این دو تا زمانى که انسان در این دنیا زندگى مىکند ملازم و همراه اوست اما از این دو آنچه حقیقت او را تشکیل مىدهد روح است که با لفظ من از او یاد مىکند و بدن تنها ابزار و آلت براى انجام کارهاى مادى اوست وروح و روان اوست که درک مىکند و اراده مىکندبه این ترتیب در بعد پیشگیری از اضطراب و برای آرامش دائمی جسم و روان، "نماز" نقش خارق العاده ای را ایفا می کند. از طرفی در بعد درمان بیماران مبتلا به اضطراب، امروز علاوه بر درمان های دارویی، از روش های چون آموزش انبساط آرامش عضلانی و همچنین تلقین بوسیله هیپنوتیزم نیز استفاده می شود
در مورد اضطراب، بد نیست به این نکته اشاره کنیم که شخص نمازگزار با ایمان به قدرت لایتناهی پروردگاری که در مقابلش کرنش می کند، خود را در مقابل هر عاملی که قصد به خطر انداختن و ترساندن (و در نتیجه مضطرب ساختن) او را داشته باشد ایمن می یابد و ضمن تکرار باور اعتقادی خود طی نمازهای پنجگانه یومیه این ایمنی همه جانبه را، به روان خود تلقین می کند و سرانجام آرامش عمیق را در وجود خود ملکه می سازد. در راستای این موضوع تحقیقات علمی در برخی کشورهای مسلمان نشان می دهد که بیماران مضطربی که در کنار درمان های رایج ضد اضطراب، به خواندن نماز و قرآن و حتی احادیث نبوی مشغول شده اند از بهبودی بالاتری نسبت به سایرین برخوردار بوده اند. قرآن کریم میفرماید: «أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ أَن لَن یُخْرِجَ اللّهُ أَضْغانَهُمْ وَ لَوْ نَشَاءُ لأَرَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فی لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ أَعْمالَکُمْ؛
آیا کسانی که در دلهایشان بیماری است گمان کردهاند خداوند کینههایشان را آشکار نمیکند؟
و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان میدهیم تا آنان را با قیافههایشان بشناسی و به یقین آنان را از طرز گفتارشان میتوانی بشناسی و خداوند نسبت به اعمالتان آگاه است حضرت امام باقر(علیه السلام) در سفارش خود به جابر بنعبداللّه انصاری میفرمایند: «اطلب راحة البدن بإجمام القلب؛ آسایش بدن را در راحتی و سلامت نفس جستجو کن
نظر علامه طباطبایی(ره: درباره روح انسان
«اینکه کاوشهای علمی و تجربی در سیر خود به موجودی به نام روح، دست نیافته و هیچ وصفی از اوصاف را که قابل توجیه جسمی نباشد پیدا نکرده است، سخن درستی است و در آن تردیدی نیست
ولی این سخن به معنای نفی نفس مجرد که برهان عقلی بر وجود آن اقامه شده است، نمیباشد زیرا علوم طبیعی که در دایره طبیعت و خواص ماده بحث میکند، تنها میتواند در همان محدوده داوری کند و قادر نیست در باره آنچه به آن محدوده مربوط نیست نفیا و اثباتا به قضاوت بپردازد.
روح، موجودی است ماورای طبیعی و دست علوم تجربی از دامن آن کوتاه است و اینکه دانش طبیعی به آن دست نیافته است، دلیل بر نبود آن نمیتواند باشد.
غریب ماده گرا به خو اجازه دادند که ، پدیده ” روح “ را بعنوان افسانه ای قدیمی و خرافی ، به فراموشی محض بسپارند ، چرا که برای هر آنچه که بعنوان ” فرآیند روحی “ در طول تاریخ بشری معرفی شده است ( مثلا حتی حس معنویت جویی ) می توان ، توجیهی درجسم و به ویژه در سلسله اعصاب ، پیدا کرد .
در راستای همین طرز تفکر بود که عده ای از پزشکان روس ، بخاطر عقاید مارکسیستی و ماتریالیستی حاکم بر کشورشان درصدد پیدا کردن مناطقی در مغز انسان برآمدند که از کار انداختن آن منطقه حس خدا جویی را حتی در بزرگان و علمای دین به کلی از بین ببرد.
آنچه مادیها را جرئت داده است تا به انکار روح بپردازند این بوده است که آنها خیال کردهاند معتقدان به وجود روح، چون خواص و اوصافی را در انسان دیدهاند که در نظر آنها توجیه و تفسیر علمی نداشته، لذا به وجود روح قائل شدهاند تا بدین وسیله آن اوصاف را توجیه کنند و منشأی برای آن بسازند.
در حالی که این اشتباه فاسدی است، زیرا هیچ گاه معتقدان به تجرد روح، چنین تقسیمبندی در خواص و صفات بشری نداشتهاند که برخی را به جسم و برخی را که علل آن را نمیدانستهاند به روح نسبت دهند، بلکه تمام آن را مستقیما به جسم و توسط آن به روح مستند کردهاند .
منابع وماخذ
1 . روانپزشکى بالینى کاپلان، ترجمه دکتر مرسده سمیعى و دکتر حسن رفیعى، ص152 .
2 . 40 نکته پزشکى پیرامون نماز، دکتر مجید ملک محمدى، ص3 .
3 . الاسراء (17): 78 .
4: مجله پرسمان، شماره 15 .
5ـ ترجمه فارسی سیناپس کاپلان ـ سادوک ـ ج دوم ـ صفحه 473