.

.

آشنایی هر چه بیشتر با نماز و پیامد های آن -وبلاگ برگزیده کشوری در سال 1392

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

گفت‌وگو باامام جماعت نمونه کشوری

پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۱، ۰۲:۳۴ ب.ظ

روحانی باید از دل وارد شود نه از ظاهر/مسجد با عاطفه و تفاهم اداره می‌شود نه با قانون

«مدیر اصلی مسجد خداست»؛ این را با تأکید خاصی می‌گوید. حجت‌الاسلام علی واشقانی از آن دسته روحانیونی است که می‌گوید در اسلام هیچ کاری با سفارش حل نمی‌شود بلکه باید رفت وسط میدان. به اعتقاد او، دوران سخنرانی محض دیگر گذشته و اکنون زمان عملگرایی است.

 

ادامه گفتگو را در ادامه مطلب مطالعه بفرمائید

او با سماجت و پیگیری زیاد توانسته است در دهکده المپیک تهران، مسجدی بسازد که ۲۴ ساعته باز است. حاج علی شب‌ها را هم در مسجد می‌خوابد. نمازجماعت صبحش هیچ وقت تعطیل نشده. وقتی از او می‌پرسم پس چطور برای دیدن پدر و مادرش به اراک می‌رود، می‌گوید:«بعد از نماز مغرب و عشاء می‌روم و طوری برمی‌گردم که نمازصبح در مسجد باشم». او به عنوان امام جماعت نمونه کشور انتخاب شده است. دم در مسجد که ایستاده‌ایم و با حاج علی حرف می‌زنیم، هر کسی از کوچک و بزرگ رد می‌شود با احترام و صمیمیت خاصی به او سلام می‌کند. او موفق شده است در کسوت یک روحانی، ارتباط عمیقی با مردم برقرار کند. پیگیری و سماجت حاج علی را ما هم از نزدیک دیدیم و به او گفتیم:«حاجی شما باید خبرنگار می‌شدی!» آنچه در پی می‌آید ماحصل گفت‌وگو با این روحانی جوان است.
حاج آقا واشقانی! بین این همه کسوت و عنوان شغلی، چه شد که رفتید سراغ دنیای طلبگی؟!
 
اگر چه اسلام مُشوق همه کارها در جهت خدمت به مردم است، اما طلبگی ارتباط مستقیمی با علوم اسلامی دارد و در این کسوت، فرصت بیشتری داریم که برای مدیریت نیت، افکار و رسالت‌هایمان از قرآن و عترت کمک بگیریم البته مسیر هم طوری است که انسان بهتر با نفس مبارزه می‌کند، در واقع هرچقدر انسان بیشتر با معارف الهی آشنا باشد، باید در تربیت و تزکیه خود بیشتر دقت کند چون مردم در مسائل اجتماعی و اخلاقی به بیانات و رفتار روحانی و امام جماعت نگاه می‌کنند، بنابراین خیلی باید مراقب باشد.
 
شما طلبگی را «شغل» می‌دانید؟

طلبگی ورای «شغل» است؛ یعنی شغل‌های دیگر زیرمجموعه طلبگی هستند و طلبگی به عنوان نماد علوم دینی و سخنگویی اسلام است که مسئولیت بسیار سنگینی دارد که هم در این دنیا و هم در آن دنیا، سؤال و جوابش هم سنگین خواهد بود

جوابم را نگرفتم، بالاخره چه انگیزه‌ای داشتید که طلبه شدید؟

شما می‌توانستید مثلاً دبیر شیمی شوید یا سراغ شغل آزاد با درآمد بالا بروید یا اصلاً یک ورزشکار شوید! انگیزه و مشوق اولیه‌ام والدینم بودند که باعث شدند در مسجد و کلاس‌های قران روستای واشقان حاضر شوم و آیات الهی را یاد بگیرم. پس می‌توانیم بگوییم که نوع تربیت شما از بچگی و آشنایی با تعالیم قرآنی باعث شد تا این اُنس و آشنایی را پیگیری کنید و آن را در طلبگی پیدا کنید. بله، دقیقاً! و البته استعداد این کار را هم در خودم دیدم. علاوه بر آن، متوجه شدم که در روستای زادگاهم هرکسی در صنفی مشغول به کار است، اما کسی نیست که مسائل دینی را برای مردم بگوید

چه استعدادهایی در خودتان دیدید که شما را به این نتیجه رساند که طلبه شوید و به لباس دین در آیید؟

استعدادهایی مثل خطابه، امامت جماعت، چگونگی روابط اجتماعی اسلامی داشتن و انتقال مسائل دینی و اخلاقی به مردم. من این کسوت را کاملاً با عشق انتخاب کردم و در این رسالت هم ایستادم و با تمام مشکلات و معضلاتی که داشتم، صبر کردم

معضلات؟! در این راه چه معضلات و مشکلاتی داشتید که هنوز هم هست؟

خیلی از این معضلات قابل گفتن نیستند، اما یکی از مشکلات این راه، مسائل مالی است. من از جایی حقوق نگرفته‌ام و نمی‌گیرم. من با فعالیت‌های خودم همه امکانات این مسجد را فراهم کرده‌ام.

درآمد خودتان از کجا تأمین می‌شود؟

 از طریق مسجد. یعنی در حد عُرف و آنچه برای تأمین زندگیم لازم است. من مؤسس و امام جماعت مسجد هستم و همه امور آن را هم به تنهایی مدیریت می‌کنم. مردم هم مدیریتم را قبول دارند، همیشه خوشحالند و همراهی می‌کنند.

 پس می‌شود مسجدی راه انداخت و در همه جهات آن را توسعه داد و حقوق بگیر آن هم بود؟

بله، کاملاً می‌شود

 قبل از مسجد امام رضا (ع) کجا امام جماعت بودید؟

 نمازهای ظهر و عصر را در بیمارستان شریعت رضوی منطقه ۹ تهران و نمازهای مغرب و عشاء را در مسجد باب الحوائج در منطقه ۱۰ (خیابان تیموری) می‌خواندم و قبل از ظهر یا بعد از ظهر هم پیگیر گرفتن زمین این مسجد (مسجد حضرت امام رضا (ع) ) بودم.

اصلا چه شد که به فکر ساختن مسجد افتادید؟

 سؤال خوبی است. من که زندگیم می‌گذشت پس چرا باید دنبال ساختن مسجد می‌رفتم؟ ببینید، انسان هرکاری که می‌خواهد انجام بدهد باید از معارف الهی بهره بگیرد، یعنی در کاری که انجام می‌دهد باید علم، عقل، دین، هدف، مدیریت و نظم باشد، این چند عنصر کمک است برای انسان در انجام رسالتش. ما باید در زمان فعلی یک روحانی پُرتحرک، فعال، انقلابی و فرزند زمان باشیم و با عمل، مردم را به اسلام دعوت کنیم و البته به قدر عقل و استعدادشان آنها را به دین دعوت کنیم؛ اینکه یک روحانی فقط به محراب برود و نماز بخواند، به طور کامل به رسالتش عمل نکرده است، امام جماعت باید «جامع» باشد هم از جهت مدیریت تشریعی‌ و هم تکوینی. لذا من به تنهایی وارد میدان شدم و عمران و امور فرهنگی مسجد را بر عهده گرفتم و مسجدی که عملاً خلع سلاح بود و چیزی نداشت، آباد شد. در واقع فکرم این بود که اگر شرایط برایم فراهم نیست که مثلاً برای تبلیغ دین، زبان انگلیسی یاد بگیرم، می‌توانم با ساختن یک مسجد، امام جماعت فعال و موفقی باشم

 اشاره کردید به پیگیری برای گرفتن زمین مسجد. زمین را از کجا گرفتید؟

 یک زمین وقفی پیدا کردم. بعد با نامه از یک اداره درخواست کردم که قبول نمی‌کردند، اما آنقدر پیگیری کردم که بالاخره بعد از ۶ ۵ ماه قبول کردند. زمین را نمی‌دادند، ولی گرفتم. اول از شهرداری اقدام کردم، بعد سازمان زمین شهری، سازمان اوقاف، سازمان نقشه‌کشی و بعد هم اداره ثبت اسناد و املاک. بعد از تمام مراحلی که طی کردیم و زمین را گرفتیم، دیدیم حالا هیچ بودجه‌ای نداریم برای ساخت. از آن به بعد، مُدام تهران را می‌گشتم و مثلاً صاحبان مجتمع‌های تجاری بزرگ را پیدا می‌کردم و سراغ آنها می‌رفتم و بحث کمک به ساخت مسجد را با آنها مطرح می‌کردم

کمک می‌کردند؟ نه، می‌گفتند ما خودمان داریم مسجد، حسینیه یا مدرسه می‌سازیم و مدارکش را هم نشان می‌دادند، اما بالاخره بعد از یک مدت طولانی، یک جا حرفم گرفت. یک نفر را گیر آوردم که گفت:«چشم حاج آقا!» خیلی استقبال کرد و احترام گذاشت و نقشه مسجد را هم بوسید و حتی حاضر نشد که بیاید زمین را ببیند. می‌گفت:«حاج آقا! حرف شما حجت است» ولی آوردمش تا زمین را ببیند. وقتی زمین را دید، به او گفتم که چقدر کمک می‌کنی؟ هرچند همه چیز دست خداست. او هم گفت که حاج آقا شما اقدام کن، ما هم تا آنجا که خدا بخواهد هستیم. پله پله کار را شروع کردیم و او هم کمک می‌کرد. من پشت سر هم نیازها را تلفنی اعلام می‌کردم و آن بنده خدا هم پشت سر هم مصالح می‌فرستاد و نیازها را تأمین می‌کرد. عمده کمک‌ها را همین یک نفر می‌فرستاد. این شخص کلاً چقدر کمک کرد؟ تا الان بیش از یک میلیارد تومان. بقیه نیازها را هم خودم از خیرین دنبال می‌کردم. مردم محل هم وقتی باور کردند، پای کار آمدند و در حد توان با دلگرمی، صداقت و امیدواری کمک کردند

 زمین مسجد چند متر است؟ ۶۳۵ متر است که سه طبقه دارد. زیرزمین شامل «سالن اجتماعات چند منظوره، وضوخانه، سرویس بهداشتی و حمام و آشپزخانه مجزا» طبقه دوم شامل «آبدارخانه و شبستان مردانه» و طبقه سوم هم شامل «شبستان خانم ها، آبدارخانه، مهد کودک و سرویس بهداشتی» است. در ورودی و خروجی آقایان و خانم‌ها هم مجزاست. مسجد یک پارکینگ وسیع هم دارد. در تمام کتیبه‌های مسجد هم محتوا و فلسفه تشکیل مسجد را بر اساس آیات و روایات آورده‌ایم؛ اینکه مسجد باید بر اساس تقوی بنیان گذاشته شود، مساجد خانه‌های مؤمنین هستند و از این قبیل. در تمام کتیبه‌ها اسم «مسجد» آمده است، من امضا می‌کنم که کتیبه‌های این مسجد در هیچ‌کدام از مساجد تهران و حتی ایران وجود

ندارد! آیات موجود در کتیبه‌ها را با ترجمه فارسی و روشن و واضح نوشته‌ایم

چه سالی شروع به ساخت مسجد کردید؟ ۵ خرداد ۸۷ با ۲۰ هزار تومان کار ساخت مسجد را شروع کردیم. بدون دفتر و تشکیلات! به حاجی (بانی ساخت مسجد) زنگ زدم و گفتم که می‌خواهیم خاکبرداری را شروع کنیم. حاجی ساعت ۵/۲ بعدازظهر آمد، گفت:«شیخ علی شروع کردی؟! امکاناتت چیه؟!» گفتم:«فرشم زمین است و سقفم آسمان!»؛ گفت دفتر نداری؟ گفتم نه! همان شب یک کانکس فرستاد برای دفتر که گذاشتیم کنار خیابان. توی همان کانکس زندگی می‌کردم. این کانکس محل مدیریت ساخت مسجد، پاسخ به مراجعات مردمی، کتابخانه و مشاوره و تصمیم‌گیری برای کارها هم بود! بعداً دو تا کانکس دیگر هم آوردند برای پیمانکاران و استراحت کارگران. از لحظه‌ای هم که زمین را گرفتم، از کارها عکس گرفته‌ایم. خودتان هم در کارهای فیزیکی ساخت مسجد شرکت می‌کردید یا می‌ترسیدید خاکی بشوید؟! بله، برای ساختن مسجد لباس و سر و صورت آدم خاکی نشود پس برای چی خاکی بشود؟!

حتی شب تا صبح نمی‌خوابیدم؛ مثلاً معمار می‌گفت که فردا یک کامیون آجر می‌خواهیم که باید طبقه بالا باشد، به او می‌گفتم که شما تهرانپارس نرسیده‌اید، آجرها بالاست! بعد زنگ می‌زدم یک کامیون آجر می‌آمد، ۵۰ هزار تومان هم می‌دادم به کارگران که سریع آجرها را بالا می‌بردند، معمار که می‌آمد باور نمی‌کرد که آجرها اینقدر سریع بالا رفته باشد. شخصی که یک میلیارد تومان کمک کرده، چه کاره است؟! این شخص یکی از سرمایه‌داران صاحب نام ایرانی است. این شخص می‌گفت که روحانی مثل تو ندیده‌ام، از بس که سمج و پیگیری! البته مردم هم وقتی می‌دیدند و می‌بینند که مدام در مسجد هستیم، اظهار خوشحالی و امیدواری می‌کنند. حتی اینجا پُر از درخت بود که همه آنها را درآوردم برای آماده شدن زمین مسجد

حاج آقا! اشکالی ندارد که به خاطر مسجد درخت‌ها را از ریشه در بیاوریم؟! خود پیامبر (ص) وقتی می‌خواست مسجد قبا را بسازد، درخت‌ها را از باغ درآورد؛ اینجا هم در اصل زمینی بود که از طرف شخصی به اسم «بی‌بی‌خانم گرجی» برای ساخت مسجد وقف شده بود اما متولی‌های وقف موافق ساخت نبودند و در زمین، درخت کاشته بودند.

 خب، اگر اینجا وقف مسجد بوده، چرا ادارات مقاومت می‌کردند و زمین را به شما نمی‌دادند؟! ظاهراً قبل از من افرادی آمده بودند که زمین را بگیرند و مسجد را بسازند، اما موفق نشده یا خسته شده بودند و ول کرده بودند. بالاخره، دولت باید به افراد اعتماد کند و زمین وقفی را برای ساخت به آنها بدهد؛ در واقع، این روحیه در ادارات بود که اینجا ساخته شود، اما با پیگیری‌های من حجت بر آنها تمام شد و اثبات شد که این طلبه اهل کار است؛ شاید بزرگ‌ترین خدمتی که کردیم، این بود که زمین را به وقف بودنش برگرداندیم و به حُکم وقف عمل کردیم؛ اگر اینطور نمی‌شد، اینجا الان پارک بود! الان از اینجا صدای اسلام شنیده می‌شود، اما قبل از این، صدای معتاد‌ها در لابه‌لای درخت‌ها شنیده می‌شد و مردم امنیت نداشتند. الان مردم از در دنیا دو نهاد هست که با «قانون» مدیریت نمی‌شود؛ یکی «مسجد» و دیگری «خانواده»؛ این دو نهاد با عاطفه دینی و تفاهم مدیریت می‌شود؛ شما اگر همه دنیا را هم بگردید، هیچ جایی را پیدا نمی‌کنید که این دو نهاد با قانون خشک اداره شود، چون اینجوری یک هفته هم دوام نمی‌آورد! مدیر اصلی مسجد خداست، هیئت امنای مسجد هم ائمه اطهار(ع) هستند، کسانی هم که در مسجد کار و تلاش می‌کنند، ارادتمندان ائمه هستند که به خدا و آخرت ایمان آورده‌اند این مسجد برکات و ثمرات بسیاری مثل شناخت همدیگر، وحدت و همدلی و دوستی به دست می‌آورند و این بنا، چشم و چراغ منطقه شده است.

 حالا که زمین مسجد را گرفتید و مسجد ساخته شده، چه فعالیت‌هایی برای دنیا و آخرت مردم در آن انجام می‌دهید؛ چون مساجدی هستند که به رغم زرق و برق ظاهری، کار خاصی در آنها انجام نمی‌شود، انگار آباد نیستند؟! اول صبح کارمان با نماز جماعت صبح شروع می‌شود، بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب به آقایان قرآن آموزش می‌دهیم؛ در بین روز هم جلسات قرآن، نهج البلاغه، احکام و اخلاق با مدیریت خانم‌ها برای خانم‌ها برگزار می‌شود؛ شب‌های شنبه زیارت آل یاسین، شب‌های چهارشنبه دعای توسل، شب‌های جمعه دعای کمیل و صبح‌های جمعه هم دعای ندبه و زیارت عاشورا داریم، خودم نیز ظهرها بین دو نماز خیلی کوتاه احکام و حدیث می‌گویم؛ خلاصه اینکه مسجد از اذان صبح تا آخر شب در خدمت مردم است. بیش از ۲ هزار جلد کتاب در کتابخانه مسجد برای مطالعه مردم و جوان‌ها داریم، هرسال هم به مقتضای اینکه وضع مالی خوبی داشته باشیم، یک سالنامه دیواری چاپ می‌کنیم با عکس و متن و به مردم گزارش یک‌ساله عملکرد مسجد را ارائه می‌دهیم. در کنار این برنامه‌های اختصاصی، با اهل مسجد به عیادت مریض‌ها یا تسلیت به عزادارها و خیر مقدم به کسانی که از زیارت آمده‌اند، می‌رویم. اگرچه مسجد با مدیریت امام جماعت پیش می‌رود، اما کمک و تعاون نمازگزاران هم وجود دارد؛ یعنی کارها تقسیم شده و مسجد دوستانه اداره می‌شود

مگر می‌شود جایی را بدون بخشنامه و آئین‌نامه، با رویکرد دوستانه و رفاقتی اداره کرد؟! بله؛ ببینید در دنیا دو نهاد هست که با «قانون» مدیریت نمی‌شود؛ یکی «مسجد» و دیگری «خانواده»؛ این دو نهاد با عاطفه دینی و تفاهم مدیریت می‌شود؛ شما اگر همه دنیا را هم بگردید، هیچ جایی را پیدا نمی‌کنید که این دو نهاد با قانون خشک اداره شود، چون اینجوری یک هفته هم دوام نمی‌آورد! مدیر اصلی مسجد خداست، هیئت امنای مسجد هم ائمه اطهار (ع) هستند، کسانی هم که در مسجد کار و تلاش می‌کنند، ارادتمندان ائمه هستند که به خدا و آخرت ایمان آورده‌اند

چه عواملی باعث شده این مسجد یک مسجد نمونه باشد و شما را هم به عنوان امام جماعت نمونه کشور انتخاب کنند؟ یا به بیان دیگر، یک روحانی نمونه باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟ اینکه چه چیزی این مسجد را نسبت به سایر مساجد زبانزد و متمایز کرده است یا اینکه چه

چیزهایی باعث موفقیت یک مسجد می‌شود، به چند عامل بر می‌گردد؛ اولین عامل «کار شبانه روزی و حضور مداوم در مسجد» است؛ روحانی وقتی در اداره مسجد موفق است که غیر از کار مسجد و امامت جماعت، کار دیگری را قبول نکند و منظم باشد؛ اگر پدر خانواده از چارچوب خانواده غافل باشد، شیرازه خانواده از هم می‌پاشد، روحانی هم همینطور است، چون پدر دینی مردم محله است. دومین عامل این است که «انسان طمع خود را پایین بیاورد»؛ انسان یک بار به دنیا می‌آید و یک بار هم از دنیا می‌رود، یک کار بس است! همان یک کار را باید خوب و شسته و رفته انجام دهد. در اسلام هیچ کاری با سفارش حل نمی‌شود، باید بروی وسط میدان! یک جا مشاور بودن، جای دیگر مدیرعامل بودن، سهام دار بودن و. . . اینطور نمی‌شود! روحانی واقعی کسی است که خودش دنبال انجام رسالتش برود، نه اینکه به او بگویند. مسئولیت ما نسبت به مردم خیلی سنگین‌تر است، ما سخنگوی اسلام در مسجد هستیم، روحانی باید از همه جهات از مردم ضعیف‌تر اما در معنویات از مردم قوی‌تر باشد. روحانی مخصوصاً باید از لحاظ مالی در حد عُرف باشد. عامل مهم دیگر اینکه «چشم به این میز و صندلی‌ها نداشته باشد»؛ شخصی سال‌ها درس می‌خواند و روی یک صندلی می‌نشیند، اما روحانی سال‌ها درس می‌خواند و خودش را تزکیه می‌کند، اما روی منبر می‌نشیند که چند پله از این میز و صندلی‌ها بالاتر است! عامل مهم دیگر برای موفقیت امام جماعت و مسجد، «مطالعه مفید» است؛ روحانی باید همیشه مطالعه کند، مانند راننده‌ای که همیشه باید گواهینامه‌اش همراهش باشد، روحانی باید از ساختار، تاریخ و مسائل اجتماعی و فرهنگی مسجد خبر داشته داشته باشد؛ همانطور که احترام امامزاده را متولی آن باید نگه دارد، احترام مسجد و نمازگزارانش را هم ابتدا روحانی آن باید حفظ کند. روحانی در مسجد حلقه وصل میان مردم و مسئولان حکومتی هم هست، یعنی صدای مردم را به گوش مسئولان حکومتی می‌رساند؛ باید روحیه انقلابی داشته و مردم‌دار باشد، یعنی باید از مردم، با مردم، در بین مردم و امین مردم باشد. امانتداری امام جماعت هم زمانی مشخص می‌شود که در بین مردم حضور داشته باشد و مردم از زندگی و رسالت او خبر داشته باشند و به حرف‌هایش باور داشته باشند تا عمل کنند. بعضی‌هایمان یک عمر کار می‌کنیم، اما نمی‌توانیم چند نفر را وارد مسجد کنیم؛ اما امام حسین (ع) در یک ساعت ظهر عاشورا تاریخ اسلام را رقم زد! ما هم می‌توانیم «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را احیا کنیم؛ اگر سیدالشهدا خودش به میدان جهاد و مبارزه نمی‌رفت، کسی هم وارد میدان نمی‌شد، امام جماعت هم تا وارد میدان کار نشود، مردم دنبال او نمی‌روند. من در زمان ساخت مسجد، شب و روز در سرما و گرما در کانکس بودم و تا زمانی که پایم دررفت و باندپیچی کردند، منزل نرفتم! حتی یک بار برای پیگیری کارها به یکی از مقامات کشوری که مدیرکل بود، ساعت دو نصف شب زنگ زدم! به موازات کارهای عمرانی مسجد، کارهای فرهنگی را هم مانند ارتباط با مطبوعات و شبکه‌های تلویزیونی شروع کردیم. و در نهایت اینکه، «روحانی باید بلندنظر باشد»؛ نباید تنگ‌نظر باشد، باید همه چیز را به جان بخرد، چون کار برای خداست؛ طلوع و غروب مسجد به امام جماعت آن است، اگر روحانی مرد عمل باشد، احترامش خیلی بیشتر از اینها خواهد بود، چون مردم روح دینی دارند.

 
چقدر تیپ و قیافه جوان‌هایی که به مسجد می‌آیند، برایتان مهم است؟ شما با جوان‌هایی که مدل ظاهری خاصی برای خودشان درست می‌کنند، چطور کنار می‌آیید؟ اصلاً با آنها برخورد چکشی نمی‌کنم، اتفاقاً آنها را بیشتر هم تشویق می‌کنم! یک روحانی باید بدون اینکه به ظواهر مردم توجه کند، به رسالت خودش عمل کند. یک مثال برایتان می‌زنم؛ من الان به مطب دکتر می‌روم برای درمان، دکتر که به ظاهر من نگاه نمی‌کند، او نسخه‌اش را می‌دهد. روحانی هم باید همینطور عمل کند، او باید از دل وارد شود نه از ظاهر؛ البته همراه با عمل نه فقط با زبان، چون دوران سخنرانی محض گذشته و امروز دوران «عمل درمانی» است، مردم دیگر اطلاعات لازم را دارند. ائمه اطهار (ع) فرموده‌اند که مأموریت ما بیش از سه چیز نیست؛ «صبر در برابر مصیبت‌ها، بندگی و عبادت خداوند و خدمت به مردم»؛ این سه لازم و ملزوم یکدیگرند که هرکدامشان نباشد، دیگری ناقص است، در واقع عمل به منزله تأیید سایر کارهایمان است، آن هم عمل صمیمانه و همراه با خوش برخوردی. دقیقاً منظورتان از خوش برخوردی یک روحانی چیست؟

روحانی باید قلباً خوش اخلاق و خوش برخورد باشد یا اگر فقط حفظ ظاهر کند و در ظاهر خوش برخورد باشد - به قول معروف برای مردم فیلم بازی کند- کافی است؟ نه، این روش جواب نمی‌دهد؛ روحانی باید قلباً خوش برخورد باشد، عمق نیت آدم مهم است. علاوه بر این، من باید به عمق رسالتم و عاقبت آن یقین داشته باشم که اگر یک نفر را به اسلام علاقه‌مند کنم، انگار یک جامعه را علاقه‌مند کرده‌ام. درخت وقتی رشد می‌کند که مغز آن سالم باشد؛ روحانی هم همینطور است، اگر جرقه بزند، دیگران از شُعاعش استفاده می‌کنند. در آیه‌ای از قرآن کریم عبارت «أضحک و أبکی» درباره خداوند استفاده شده و معنایش این است که خدا هم می‌خنداند و هم می‌گریاند

به نظر شما ارتباط مفهوم این آیه با مسئله «نشاط» آن هم در محیط‌های معنوی مثل «مسجد» چیست؟ ببینید، روح و جسم انسان با نشاط می‌تواند تکامل پیدا کند؛ در طبیعت هم که نگاه کنید، «باد» به منزله عامل نشاط برای گیاهان است که اگر نباشد، گیاهان رشد نمی‌کنند و بیابان‌ها زیبا نمی‌شود. شادی از طرف خداوند و ائمه (ع) است، ما باید مساجدمان را شاد کنیم، یکی از عواملی که باعث می‌شود مردم و جوانان به مسجد علاقه‌مند شوند، استفاده از رنگ‌های شاد است؛ مسجد نیاز به انرژی و نشاط دارد. اهل بیت (ع) هم فرموده‌اند که در شادی ما شاد باشید و در غم ما، غمگین؛ اما امروز متأسفانه در تولدهای اهل بیت هم اشک می‌ریزند، البته اشک شوق و نشاط بسیار خوب است، اما نه اشک غم! این شادی و نشاط یکی از نیازهای روح انسان است و انسان در سایه آن می‌تواند به مأموریت‌های زندگی خود مثل کار و تحصیل بپردازد، شادی یکی از ضروریات جامعه اسلامی است که البته باید در شأن جامعه اسلامی هم باشد. مثلاً ببینید، امیرالمؤمنین علی (ع) در مسجد، حضرت زهرا (س) را عقد کرد. در ابتدای انقلاب اسلامی هم در مساجد برای عروسی‌ها ولیمه می‌دادند، اما الان شرایط طوری شده است که این کارها مقتضای زمان نیست! چرا؟! چون ممکن است عده‌ای که جنبه و استعداد لازم را برای این مسائل ندارند، از آن سوء استفاده کنند؛ مثلاً موضوع «مزاح کردن»، پیامبر اکرم با همه مخصوصاً جوان‌ها شوخی می‌کردند، ولی اگر امروز یک روحانی بخواهد بیش از حد با مردم اُنس بگیرد، گروهی جنبه ندارند و سوء استفاده می‌کنند! خب، در همان زمان پیامبر (ص) هم عده‌ای سوء‌استفاده می‌کردند! به هرحال در جایی که آتش می‌سوزاند، باید آرام آرام کناره‌گیری کرد.

 یعنی شما معتقدید که در شرایط فعلی، مقتضای زمان نیست که عقد و عروسی را در مسجد بگیرند؟ بله؛ بعضی‌ها سوء استفاده می‌کنند، البته اگر مراعات شود خوب است. چه سوء استفاده‌ای می‌کنند؟! یک عده می‌خواهند بزنند و برقصند! در حالی که اینها با شئون مسجد جور در نمی‌آید. یک عده فکر می‌کنند، ذات عروسی یعنی زدن و کوبیدن و پرش و. . . اما می‌توانند آن زمان کوتاه عقد را به مسجد بیایند و بقیه کارهایشان را بیرون ببرند، خود ما هم به عروس و دامادها توصیه می‌کنیم عقد را در مسجد بخوانند که خاطره خوشی برایشان بماند

 درباره پیوند امام جماعت با سیاست چه نظری دارید؟ روحانی باید «سیاسی» باشد اما مسجد را فراجناحی اداره کند؛ یعنی دستاویز سیاسیون نشود و استقلال فکری، فرهنگی و عملی داشته باشد. در یک کلمه «روحانی آزاد» باشد! اگر خودش هم به سمت مسائل جناحی گرایش دارد، نباید آن را به مردم منتقل کند، البته باید در رابطه با کلیات مسائل سیاسی که منافع ملی را در بر می‌گیرد، صحبت کند.
تا به حال پیش آمده که کسی شبی یا نصف شبی در مسجد را بزند و بگوید که مشکل دارد و می‌خواهد شب را در مسجد بخوابد؟

کسی تا حالا درخواست نکرده که در مسجد بخوابد، اما زیاد پیش آمده که به من زنگ زده‌اند و گفته‌اند که مشکل خانوادگی داریم و خواسته‌اند که به آنها کمک کنم؛ میانجی دعوای زن و شوهرها هم شده‌ام و با یک سیاستی، آن را حل کرده‌ام! ممکن است کسانی که این گفت‌وگو را می‌خوانند فکر کنند که حاج‌آقا واشقانی با این حرف‌های دلچسبی که می‌زند، روزی بخواهد به پشتوانه کارهای مثبت و حرف‌های تودل برویی که می‌زند، برای نمایندگی مجلس یا شورای شهر کاندیدا شود. نظر شما درباره این تصور چیست؟ بنده به هیچ وجه غیر از حضور در مسجد امام رضا (ع) قصد دیگری ندارم؛ اگر در همین مسجد بتوانم انجام وظیفه کنم، کافی است، مهم خدمت به مردم و تقوی داشتن در کار است، چون قرآن می‌فرماید که خداوند فقط از پرهیزکاران قبول می‌کند. آخرین ایستگاه ما زمانی است که کارمان توأم با تقوا و خدمت به مردم باشد؛ امام جماعت شدن هم از هر عنوانی برتر است، عناوین دیگر «دنیایی» است، اما امامت جماعت یک عنوان «معنوی» است.

تا الان ما از شما پرسیدیدم و شما جواب دادید؛ حالا هرچه که خودتان صلاح می‌دانید، بگویید.
تداوم نظام جمهوری اسلامی در تعمیر و آبادانی مساجد و حضور مسئولان حکومتی در مسجد است؛ جذب مردم و حضور پرشور آنها در مساجد هم به حضور مستمر امام جماعت بستگی دارد، چون امام جماعت، مدیر طبیعی مسجد است، آبادانی مسجد هم بستگی به او دارد. نکته دیگر اینکه، سعی کنیم با حضور در بین مردم، آنها را نسبت به اسلام و این لباس و مسجد خوش‌بین کنیم؛ خودستایی نمی‌کنم، اما من خودم با مردم زندگی می‌کنم، به عنوان نفر اول در مسجد هستم و نفر آخر خارج می‌شوم. بزرگ‌ترین وظیفه ما در مساجد این است که جوان‌ها را جذب کنیم و به آنها میدان بدهیم که نظر بدهند و کار کنند و البته از تجربیات بزرگسالان هم در اداره مسجد استفاده کنیم؛ سعی کنیم از این تریبون آیات و احادیث را به مردم ارائه کنیم، چون مردم برای شنیدن این مطالب همیشه علاقه‌مند هستند.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۲۶
سعید صفاری